~**باز باران ... **~
گفت دعا کنی میـــــــــــــایید گفتم: آنکه بادعایی بیـــــــایید با نفرینی میرود بادعا نیــــا...با دل بیـــا خوشبختی داشتن کسی است… که بیشتر از خودش تــــــــــو را بخواهد… و بیشـــتر از تــــــــو… هیـــــــــــچ نخواهد.. و تــــــــــو ... برایش تـــــــمام زندگی باشی...
اختــراع تلفـن بـــــزرگـــــتـــرین خیــــانت بــــه بشــــریـت بـــود... خـــداحــافظـــــی بـــایــــد رو در رو بــــاشد! پیشـانــے اـم ..، بـَعضـے وَפֿــتـآ بـآیـَـכ تـَنهـآ بـآشـے، تَنهـآـے ِ تَنهـآ ، هَمــہ چیـو بـریزـے تـُو פֿــوכتـــ … هـے آهَنـگــ گوشـ بــכے ، فِکــ ڪـُـنـے تـآ مـَرز ِ اِنفجـآر بـرـے … اونـوَפֿــ כر ِ اُتـآقـ ُ بـآز ڪـُـنے ُ بـآ هَمـوטּ لـَبـפֿـَـنـכ مـَسـפֿــَرــہ ـے هَمیشگـے وـآنِــموכ ڪـُـنـے ڪـہ هَمــہ چے פֿــوبــہ ..!! بَعضـے ـام هَستـن که باهآتـن وَلے هَميشـہ بـآ کسـآےِ ديـگـہ هَم گـرم ميگيرَن کـہ اگـہ بآ تـو بـہ بـُن بَستـ خوردَن خيالشون راحت باشـہ کـہ کوچـہ بعدے يکے منتظرشون هست تـــو قانون رفاقـــَت بـہ اينــآ ميگــَن { لاشـــــــے } احْساسْ را فَلَکْ نَکُنیم این طِفل ِ مَعصوم چه می دآند مَنْطِقْ چیست...! رفــته ای ؟ بـه دَرکــ ! هنــوز هـــمـ بهـــتریـ ـن هـا وجــ ـود دارنــ ـد دنــبال کســ ـی خواهــ ــمـ رفــ ـت کـ ـه مــرا بـ ـه خاطــ ـر خــودم بـ ـخواهـ ـد نـ ـه زاپـ ـاســی برای بازیــ ـچــ ـ ـه بودن هـــوآیــت رآ بـہ سمـت مـטּ ڪـج ڪـטּ … ایـטּ روز هــآ بـدجــور نـفــس تنـگے گــرفتــم یــا دَرکَم کن
دُخـتَـرے کـہ نَـتـونـہ 4 تـآ دوسـ پِسَرو
. یـِـک نَفــر می خـــواهَم . .
✘ بٰاشِـــــــہ تُو بُردی وُ اینٰٰا بَرات اِفتِخٰــــــــــٰارَن؟...
פֿـیلیــآ یـﮧ کمـ کـﮧ ارتـفاع میـگیرטּ فک مے کنـטּ آבمـטּ!!
موهای یک زن خلق نشده برای پوشانده شدن یا برای باز شدن در باد یا جلب نظر یا برای به دنبال کشیدن نگاه موهای یک زن خلق شده برای عشقش که بنشیند شانه اش کند , ببافد و دیوانه شود... عطر مو های یک زن فراموش شدنی نیست! وقتي خدا مي خواست تو را بسازد چه حال خوشي داشت، چه حوصله اي ! اين موها، اين چشم ها .... خودت مي فهمي؟ من همه اين ها را دوست دارم. دوست دارم یه بار بشینم موهاتو شونه کنم یه چند تارش بریزه .بگم اینارو میبینی ؟؟؟ بگی اره ..!!! منم بگم با همه دنیا عوضش نمیکنم دنیــــا فهمـید خیلی حــقیر است وقتی گفتم : یک تارمــوی "تــــــــــ♥ـــــــو " را به او نمیدهم...
وقـتی یـه چـیــزی بـهـت میـگـه حـــرصـت دراد... بـرمـیگــردی و بـا اخـــم نـگاش میـکـنی و یــه ضــربـه مـیـزنی بـه بـازوش کـه بـگی خـیلی بـدی... امــا تنـهـا کاری که اون مـیکنـه یـه لبـخـنـد مـیـزنـه و مـیگـه : زدی؟!...مـنــو زدی؟بـاشه...! قـهــر مـیکـنـه و روشـو بـرمـیگـردونـه ... اونـجــاس کـه دلـت میـگیـره...اسـمشـو بـا تـمــام عـشـق صــدا میـکـنی دسـتـاتـو میـگیـره و میـگـه جــونـم؟ شــوخی کــردمــو مـیـبرتـت تـو آغـوشـش.... چـشـاتــو میـبنـدی و دلــت آروم میـگـیـره!!! اونـجــاس کــه مـیگی خــدایــا ازم نـگـیـرش...
یعنی میشه یه روز من و تو به هم برسیم بعد صبح بیدارت کنم بگم : " پاشو عزیزم .. صبحت بخیر ببین چه برفی اومده .. چه خوشگله .. " بعد تو بگی :" سلام عشقم .. خوابم میادددد .. " بگم: " پاشو تنبلی باید بری سر کار دیرت میشه ها " بعد تو زورکی لای چشماتو باز کنی بگی : " ووی چه برفی اومده .. چه باحاله .. مگه تو عاشق برف نیستی ؟ " بگم: " چرا اما بیشتر عاشق ِ تو ام .. میدونی که ؟؟ " تو هم بگی : " میدونم .مال ِخودمی ..بیا بغلــــم .. کار بی کار !! " محکــــــم بغلم کنی و بگی : " امروز میمونم پیشت .. مــــن و تـــــو بعد دو تایی میریم برف بازی .. " منم بوست میکنم میگم : عاشقتــــــم .. تو هم میگی: " حالا بیا یه کم دیگه لالا کنیم .." آروم سرم روی سینه ات .. موهامو نوازش میکنی .. این آرامش .. این عشق .. این بودن کنار ِتـــو .. این برف سفید و پاک .. مثل عشقمون ..
عشق یعنی وقتی تو زمستون داری با مردت پیاده روی میکنی نگران دستکشای گمشدت نباشی عشق یعنی خوردن بستنی مورد علاقت توی هوای سرد همراه با مردت عشق یعنی نگاه های دزدکی ای که توی جمع بین خودت و مردت رد و بدل میشه عشق یعنی درست کردن یه کادو واسه مردت با دستای خودت همراه با کلی عشق و احساس عشق یعنی صبح که از خواب پا میشی ببینی مردت توی اتاق روبروییت خوابیده و کلی نگاهش کنی عشق یعنی وقتی آرزوی مردتو ازش بپرسی بگه آرزوم رسیدن به توئه عشق یعنی تبریک های قشنگی که مردت واسه ولنتاین واست میفرسته عشق یعنی وقتی از آغوش مردت داری میای بیرون یه دفعه خودتو بندازی تو بغلش و لوس بشی و بگی عشق یعنی اگه خانومت نگاهشو ازت بگیره ناراحت بشی عشق یعنی یه بوسه داغ تو یه هوای سرد عشق یعنی وقتی لباس میخری جلو مردت بپوشیش و اونم تایید کنه که خیلی خوشگله عشق یعنی یه رز سفید و یه رز فیروزه ای کنار هم برای خانومت عشق یعنی تـــ❤ــو یعنی منــ❤ـــ یعنی همین عاشقانه های مــ❤ــا
ﺧﺪﺍﯾــــــــــــــــــــــــﺎ ...
میگفتی ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤــــــــــــﺶ !...
خدایا حرف دلم را میشنوی...
از ته دل دارم میگویم...
خودت گفته ای که !!!!
هر کس خالصانه از ته قلبش چیزی بخواهد...
او را پشیمان باز نمیگردانی...
خدایا صدایم میآید... خسته ام ..... خدایــــــــــــا التمـــــــــــاست مــــــی کنـــــــــم همــــــه دنیــــــــــایـــــــت ارزانــــــــــیِ دیگــــــــــــران ! ولــــــــــــــــی ; ... آنــکـــــــــــه دنـیــــــــــایِ من اســــــــــت ... مـــــــــــــــــــــالِ دیــگـــــــــــری نبــــــــــاشـــد...!!! در جایـــی دیگر سرنوشــــت به یادت خواهـــد آورد . . . !!! این بارتوبگودوستت دارم نترس آسمان را گرفته ام به زمین نیاید ✽•· به آغــوشِ تو مُحتاجَــم بَرای حِس آرامــش ·•✽ ✽•· بَرای زندِگــی با تــو پر اَز شوقــم پـــر اَز خواهِــــش ·•✽ ✽•· به دَستــــــای تـــــــــو مُحتاجـَــم برای لَمسِ خوشبختــــی ·•✽ ✽•· واســـــه تَسکیـــــنِ قَلبـــی که بــَـراش عادَتـــــــــ شُــده سَختــی ·•✽ ✽•· به چشمـــــای تو مُحتاجَــم واســه تَعبیرِ ایـن رویـا که بازَم میشه عاشـق شـد ·•✽ ✽•· تو ایــن بی رَحمیه دنیــــــا ·•✽ ✽•· بــــه لَبخنــــدِ تو مُحتاجــَـم که تنهـــــا دِلخوشیـــم باشه ·•✽ ✽•· بــِــزار دُنیـــایِ بی روحـَــــم به لَبخندِ تو زیبــا شه ·•✽ ✽•· به تــو مُحتاجمــو باید پَناه هِق هِقَم باشـی ·•✽ ✽•· هَمیشه آرِزومـ بوده که روزی عاشِقَم باشی ·•✽ یوسف می دانست تمام درها بسته هستند زن اگر شیطنت نکند حسادت نکند ناز نکند دلتنگ نشودزن نیست.
ڪسے ڪــﮧ زیــاב تـو פــرفــاشــ میگــــﮧ بےפֿـيال بيشتر از همـﮧ فـڪـر و פֿـیــالــ בارهـ فـقـط בیگــﮧ פـوصلـــﮧ ے بـפـثـــ نــבارهـ...
خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمی شود، با کسی باش که
وقتی می گویی نگرانت هستم این قلب طوفانی ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست دلم شکست عشق من اما فدای سرت. چه سخت است ، تشییع عشق روزگارا: هنوز مثل سابق "مهربانم"... :: حرف های من بماند برای بعد! هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنــم وقتی تنهایم گذاشت و رفت بهش گفتم خط زدن بر تو پایان من نیست..... آغاز بی لیاقتی توست همیشه بهترین ها برای من بوده و هست اگر مال من نشودی قطعا بهترین نبودی و نیستی این تو نیستی که مرا فراموش کردی این منم که به یادم اجازه نمیدم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند صحبت از فراموشی نیست صحبت از لیاقت است محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم آنچه را که اسمش غرور گذاشتم
برایت به زمین بکوبم پشت سرم حرف زیاده......آخه میدونی مردم از آرزوهاشون زیاد حرف میزنن.... آهاے تویـے کہ اבّعات میشہ ،خیلیا בنبالتن ..اینو بـבون کہ :جنس ارزون ، زیاב مُشترے בاره !!! دوست داشتن را نه مینویسند......نه میگویند.....دوست داشتن را ثابتـــــــــ میکنند.... زن عشق می کارد و کینه درو می کند … و این رنج است... مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق / عشق سرگرمی اش آزار و تسلاست رفیق گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق . . . باز، ای الهه ناز، با دل من بساز باز، میکنم دست یاری، بسویت دراز آنکه او به غمت دل بندد چون من کیست
گفت جبران میکنم، گفتم کدام را؟
سال هاست معلقم
زن لباس سفید ، شب با شکوه عروسی...
بوی خوش قورمه سبزی
نيست
قرار تاریک کوچه ی پشتی توی یک ماشین نیست زن ، کمردرد ماهیانه ، پوکی استخوان ، ضعیفه ی پا به ماه حالت تهوع ، استفراغ ، دردهای کشنده ی زایمان ، مادر بچه ها نیست زن عصای روز پیری ، پرستار وقت مریضی ، رفیق پای منقل ، مزه بیار عرق شب نشینی های دوستانه نیست زن وجود دارد ، روح دارد ، قدرت ،جسارت ، پابه پای یک مرد زور دارد عشق اشک نیاز محبت یک دنیا آرزو دارد زن همیشه همه جا حضور دارد و اگر تمام اینها یادت رفت تنها یک چیز را بخاطر داشته باش که هنوز هیچ مردی پیدا نشده که بتواند یک روز فقط یک روز جای یک زن باشد
. یه پسرایی هستن که . . . صدای خنده هاشون تو خیابون میپیچه شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک ابروهاشون فابریک خودشونه همونایی که نه لکسوز دارن نه کمـری ..! اما مـرام دارن چشمشون همه جا کار نمی کنه و دنبال موی بلوند و چشم آبی نیستن پسرایی که موزیکـ های خارجی رو بدون معنی کردن حفظ نمیکنن پُــــز نمیـــــــدن پاتوق شون مهمونی و شیشه و انواع مشروبی جات نیست آره رفیـق ..! اونایی که تکیه کلامشون معرفته بی ریا، با خدا، مهـربون و با مسئولیتن آدم میتــونه بهشون تکیه کنه کنارشـون آرامش داری کنـارش باشی یا نباشی حواسش به بقیه دخترا نیست و آدم ها رو مثل هـم نمی بینن این جور پسرا خیلی مـردن خیلی تکن، خیلی خاصن … خیلی شوخن و جنگولکـ بازی در میـارن ولی احساس شون قویه آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکنه ..!!
لعنــت بـــر خـداحــافـظــــی هـــای تـلـفـنـــــی
چـسـبـیـدטּ بـه سیـنـﮧ اے را مـیـخـوا ـهـد ..،
و چـشـم ـهایـم ..،
خـیـس کـردטּ پـیـرا ــهـنــے را ..،
عـجـب بـغـض پـر تـوقـعــے دارم مـטּ امـروز
یــا شَـر کَم کن ...
بـآ هَـم اِداره کُـنـہ
فَــردا چـطـورے مـیـخـواد یـہ زنـدگـے رو اِداره کُـنـہ؟
✘...یڪ نفر را مے פֿواهم ، محڪم بزنـב בر گوشم
بے هـیـچ בلیلے ، فقَـط بشڪـنـב ایـטּ بغض لـعنـتـے ... ✘
تُو خَتْمِ عـــٰالَمی وُ مَنَم اِنْدِ خــــــــــــٰامَم؟
✔فِکر نَکُــــنی اَهْلِ جُبــــران یـــــٰا اِنْتقــــــٰــامَم ...
خُودَم بٰایـَـــد دِقَّـــت میـــــکَردَم تــــــو اِنتِخـــــــــــٰـــــابَم ...
نـﮧ عزیزمــ!!
بُـز کوهے هـمـ تو ارتفاعاتــ سیـر میکُنـﮧ ..!
چون دستات تو دستای گرم مردته
من از بغلت نمیام بیرون!!!
ﮔـــــــــــﺮﯾــــــــــﺴﺘــــﻢ
ﺑـــــــــــــــﺮﺍﯼ ﺍﻭ ...
ﺍﺯ ﺗـــــــــــــﻪ ﺩﻝ !
ﺍﻣــﺎ ...!
ﺗــــﻮ هم ﺑــــــــــــــــﺎﻭﺭﻡ نکردی...
ﺧــــــــــﺪﺍﯾــــــــﺎ ...
کاش به او میگفتی ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤـــــــــــــﺶ ...
ﺣﺘـــﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﺑود...
ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻪ ﺑﺪ که با او همه چیز خوب بود
ﺣﺘـــــﯽ ﺍﮔﺮ ندانسته ﺑﺪﻯ ﮐــــــــﺭﺩ
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ...
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮔﺬﺷــــــــــــﺖ ..
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ مـن فقط ﺑﺎ ﺍﻭ ﺷﺎﺩﻡ...
بگو ﺑـــــــــﻤـــــــــاند!!!
بخواه ﺑــــــــــــــــاشد!!!
ﮔــﺬﺷﺘـــــــــــﻪﻣﻬــــــــﻢ ﻧﯿـــﺴﺖ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤش خدایا ...
خـــــدایا می شنوی
اگـر تو بخواهی همه چیز حل می شـود!!!!
همـــــه چیـــــز ...
بخـواه،...
من او را دوسـت دارم می شنوی؟
در برابـــرش مسئولـــی . . .
در برابـــر اشکهایش . . .
شکستن غرورش . . .
لــحظه های شکستن در تنهایی . . . .
و اگر یـــادت بـــرود ! !
یه روزی . . !
یه جایی . . !
بغل یه غریبه . . !
مسته مست . . !
اما بخاطر خدا،
حتی به سوی درهای بسته دوید
و تمام درهای بسته برایش بازشد...
"اگر تمام درهای دنیا هم برویت بسته بود،
بدو، چون خدای تو و یوسف یکیست"
تنها كسی است كه با دهان بسته هم می توان صدایش كرد،
با پای شكسته هم می توان سراغش رفت،
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمی دارد،
تنها كسی است كه وقتی همه رفتند می ماند،
...وقتی همه پشت كردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود
و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه كردن.
خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...
وقتایی که دلت گرفته
حوصله نداری
ناراحتی
حس میکنی یه دنیا غم داری
بلد باشه شادت کنه
راه قلبتو بلد باشه
تنهات نزاه
ازتو چه پنهان دردلم قند آب می شود
می پرسی :کی می رسی /چرا حواست به گوشیت نیست و....
من درتک تک جملاتت ضرب آهنگ عاشقانه دوستت دارم هایت را می شنوم
تو وتمام نگرانی های عاشقانه ات را دوست می دارم
من هم نگرانتم .ازهمان نگرانی های عاشقانه
و تو نیز خوب می دانی که خورشید زندگی من از چشمان تو طلوع می کند
بر زندگی من بتاب و گرما ببخش...
دراین روزگارسخت
بااین سرنوشت نامراد
دلش آرامش می خواهد
آرامشی رویایی
آرامشی شبیه تو
وقتی که سرم را به سینه ات می فشاری
موهایم را نوازش میکنی
وباهربوسه
دوستت دارم را برایم زمزمه میکنی
بـــــ*اران
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمین رفتنت خورشید را گم كرده ام
ناله های ابر را هرشب شنیدن ساده نیست
کفش هایت را بپوش تا مبادا
خرده هایش در پاهایت برود.
بر روی شانه های فراموشی و دل
سپردن به قبرستان جدایی وقتی میدانی
پنج شنبه ای نیست تا رهگذری بر بی کسی ات
فاتحه ای بخواند !
تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد...!
اما دیگر کسی صدایم نمی کند"مهربانم
دلخوری هایم..دلتنگیهایم...و تمام اشک هایم
تو از خودت بگو....
با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت
میدانــم بالاخره
یک روز
به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی . . .
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!
برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی …
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی …
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد …
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی …
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …؟
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد …
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند …
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد …!
قیمت یک سحر آغوش چشیدن ، صد شب /
کین غم جانگداز، برود ز برم
گر، دل من نیاسود، از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
بیا تا غم خود را، با راز و نیاز، ز خاطر ببرم
گر، نکند تیر خشمت، دلم را، هدف
بخدا همچون مرغ پرشور و شعف، بهسویت بپرم
ناز تو، بیش از این بهر چیست
تو الهه نازی، در بزمم بنشین
من تورا وفادارم، بیا که جز این، نباشد هنرم
عمر رفته را؟
روح شکسته را؟
دل مرده از تپنده را؟
حالا من هیچ!..
جواب این تار موهای سفید را می دهی؟؟
نگاهی به سرم کرد و گفت:
وای...خبر نداشتم!
چه پیر شده ای!!!
گفتم: جبران میکنی؟؟؟
گفت: کدام را؟
در آسمان چشمانت
یا دستم را بگیر
یا رهایم کن
تعلیق، فقط به کار قصه ها می آید
دلم کسی را میخواهد...کسی که از جنس خودم باشد...دلش شیشه ای ...
میخواهم انسان باشد...نمیخواهم مجنون شود... سر به بیایان بگذارد...
میخواهم گاهی دردم را درمان باشد....شاهزاده سوار بر اسب سفید نمیخواهم...
غریب آشنایی میخواهم بیاید با پای پیاده...قلبش در دستش باشد...
چشمانش پر از باران باشد...کلبه کوچک را دوست دارم, اگر این کلبه در قلب او باشد...