~**باز باران ... **~

 

axzr7p1n07f6jrxzpau.jpg

 

 

مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق /

 عشق سرگرمی‌ اش آزار و تسلاست رفیق
قیمت یک سحر آغوش چشیدن ، صد شب /

گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق . . .

نوشته شده در یک شنبه 8 دی 1392برچسب:,ساعت 1:44 توسط dream| |

 

 

باز، ای الهه ناز، با دل من بساز
کین غم جانگداز، برود ز برم
گر، دل من نیاسود، از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم

باز، می‌کنم دست یاری، بسویت دراز
بیا تا غم خود را، با راز و نیاز، ز خاطر ببرم
گر، نکند تیر خشمت، دلم را، هدف
بخدا همچون مرغ پرشور و شعف، به‌سویت بپرم

آنکه او به غمت دل بندد چون من کیست
ناز تو، بیش از این بهر چیست
تو الهه نازی، در بزمم بنشین
من تورا وفادارم، بیا که جز این، نباشد هنرم


نوشته شده در یک شنبه 8 دی 1392برچسب:,ساعت 1:8 توسط dream| |